حسين(ع)، جاري در زمان


 

نويسنده: احسان حسيني نسب




 
روح انقلاب اسلامي، از اولين لحظه انعقاد تاکنون، سرشار از مفاهيم حماسي و غيورانه اي است که درعين رعايت عدالت ومساوات بين طبقه هاي مختلف اجتماعي و اصناف گوناگون، راه را بر زياده خواهي هاي استکبار و استعمار بسته است روحيه انقلاب، با روح عاشورا گره خورده است و بيراه نيست اگر ادعا کنيم انقلاب اسلامي ايران انشعابي بود از قيام کربلا. اين مجال اندک مي کوشد عقلانيت را در عاشورا و تأثير آن را در انقلاب اسلامي در حد بضاعت مطبوعاتي خود بررسي کند. عاشورا فريادي بود که در گوش تاريخ کشيده شد؛ فريادي که مردم در بند را به آزادي و آزادگي دعوت کرد؛ فريادي که تاريخ توانست او آن را درپستوي خيانت و جنايت خود مخفي کند. حسين(ع) چه مي خواسته است که اين چنين خود را و عزيزترين خويشان خود را در پي نيل به مقصودش تقديم به درگاه ربوبي حضرت حق کرده است.

کربلا؛ عقل يا عشق؟!
 

دين اسلام دين خردگرايي است و اسلام حقيقي بدون آنکه آلوده به تفکر اومانيستي شود و سکان هدايت بشري را به عقل انساني که صرفا تابع محسوسات است واگذار کند، راه را براي تفکر و تعقل و انديشه آدمي در سايه ولايت انسان کامل باز مي کند. اين چنين است که وقتي حسين(ع) پاي در کربلا مي گذارد تمام ترکيب هاي عاقلانه و عاشقانه را بر هم مي زند و گزاره جديدي از تعقلب ورزي را زير سايه عشق به جهان ارائه مي کند؛ عشقي که شالوده اش عقل است. چانان که حسين(ع) در کربلا با تمام وجود همه همه را به ياري مي طلبد و نداي هل من ناصر ينصرني سر مي دهد و سپس در حساس ترين لحظه پيش از نبرد، راه را براي رفتن آن که ياراي همراهي ندارد، باز مي کند تا بدون آنکه کسي خجلت زده او را ترک کند، در تاريکي به راه خود گسيل شود. اين تمام آنچه حسين(ع) از خود نشان مي دهد، نيست، اوج اين تعقل عاشقانه را مي توان در اين فرامايش او ديد که «ان کان دين محمد، لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني» اين مهم بيانگر چيست جز عقل عاشقانه؟

عاشورا و موج بيداري در جهان
 

قيام کربلا با همه عظمتش به حماسه اي جاودان، يادگاري ماندگار و اسوه اي موثر براي نهضت هاي مردمي جهان بدل شد. حرکت عاشورايي امام حسين(ع) الهام بخش جنبش هاي گوناگون در سر تا سر دنيا شد؛ نهضت هايي که جمعيت مردمي آن لزوما مسلمان يا شيعه نبودند. عاشورا به همراه انديشه هاي ايدئولوژيکش نشانه اي شد براي جهاني که رو به اضمحلال مي رفت. جرياني که حسين(ع) با خون خود به راه انداخت منجي جنبش هاي آزادي خواه بشر شد و اين منجي، نه تنها يک دوره که تمام عمر تاريخ را بيمه کرده و همه استکبار ستيزان عالم در هر دوره اي و با هر منش و ايدئولوژي و مانيفستي که داشتند سر بر آستان او فرو آورده و عظمت ايثار او را ستودند. عاشورا نه يک واقعه تلخ در عالم شيعه تلقي شد که تبديل به حرکتي مردمي و جريان ساز در جهان شد، چنان که بر اساس شاخصه هاي نهضت کربلاييان، ميان جنبش هاي اسلامي در سر تا سر جهان پيوند به وجود آمد و موج بيداري و انقلاب مناطق وسيعي از جهان اسلام، مانند مصر، سوريه، لبنان، عراق، ترکيه، افغانستان، پاکستان، الجزاير، تونس، مراکش، حجاز، اندونزي، هندوستان و نهايتا کشورمان ايران را دربرگرفت. نهضت حسيني در بيشتر کشورهاي اسلامي ويژگي مردمي بودن روحانيت، رسالت رهبري حرکت ها و جنبش ها را بر دوش رهبران ديني انداخت. شاه ولي الله دهلوي و فرزندش احمد خان هندي، سيد جمال الدين اسدآبادي، علامه اقبال لاهوري، محمد علي جناح، شيخ محمد عبده، شيخ عبدالرحيم کواکبي، حسن البناء و امام خميني(ره) نمونه هاي برجسته اي از مبارزه اسلامي برضد استکبار و طاغوت بر اساس چهار چوب هاي تدوين شده الهي انقلاب امام حسين(ع) بودند. بانو عايشه بنت الشاطي- نويسنده کتاب هاي «آمنه مادر پيامبر» و «اعجاز بياني قران»- در کاتب معروف خودش به نام «السيده زينب(ع) عقيله بني هاشم» مي نويسد: هيچ کس منکر آن نيست که زينب(ع) دختر علي ابن ابي طالب يکي از پهلوانان فاجعه کربلاست؛ زيرا او يگانه زني است که همه گرفتاري ها را براي خود خريد و خم به ابرو نياورد. بر بالين جوانان محتضر و شهداي راه حقيقت که فرزندان، برادران و برادرزادگان او بودند، مي نشست و قطعات بدن پاک عزيزان رسول خدا را جمع مي کرد و کنار آنها مي گذاشت و به زنان و خواهران و برادرزادگان خود تسلي مي داد. همچنين مها تما گاندي- رهبر بزرگ هندوستان- در جمله معروفي مي گويد: من زندگي امام حسين(ع)، آن شهيد بزرگ اسلام را به وقت خوانده ام و توجه کافي به صفحات کربلا کرده ام. بر من روشن شده است اگر هندوستان بخواهد يک کشور پيروز شود بايد از امام حسين(ع) پيروي کند. در ذيل جنبش هاي داخلي کشورمان نيز در دو سده اخير واقعه کربلا جريان داشته است: جنبش تنباکو، جنبش مشروظيت، جنبش سردار جنگل، قيام شبخ محمد خياباني و نهايتا جنبش امام خميني(ره) که منتهي به انقلاب اسلامي شد حاوي روحيه عاشورايي، هم در صدر جنبش و هم درلايه هاي مردمي آن بوده است. قيام جهاني امام حسين(ع) بر انديشمندان ديگر نقاط جهان نيز تأثيرات شگرفي بر جاي گذاشت. بروکلمان کارل- خاورشناس و پژوهشگر- مي نويسد: «شهادت حسين(ع) علاوه بر نتايج و اثرات سياسي، موجب تحکيم و اشاعه مذهب شيعه گرديد و اين مذهب، مرکز و مظهر تمايلات ضد غرب شد» همچنين واشنگتن ايروينگ- تاريخ نگار و پدر ادبيات داستاني آمريکا- در بياني احساسي اين گونه روايت مي کند: «براي امام حسين(ع) ممکن بود که زندگي خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد، ليکن مسؤوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد که او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سر زمين خشک و در ريگ هاي تفتيده، روح حسين(ع) فنا پذيراست. اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي حسين(ع)!»

عاشورا و انقلاب اسلامي
 

در حالي که عمده انقلاب هاي جهان بعد از انقلاب صنعتي رو به سکولاريسم و بنيان هاي ديني در حکومت رو به فراموشي نهاد، انقلاب کشورمان به رهبري امام خميني(ره) ايدئولوژي انقلابي خود را دين اسلام قرار داد؛ انقلابي که به زعم نويسندگان آن دوره انقلابي مکتبي بود و مرجعي به جز اسلام نداشت. با نگاهي اجمالي به فرمايشات امام خميني(ره) در اين خصوص پي به ارتباط تنگاتنگ انقلاب اسلامي با قيام امام حسين(ع) مي بريم. دو مشخصه اصلي قيام امام حسين(ع) استکبار ستيزي و ايستادگي آن امام در مقابل ظلم بود. اين خصيصه در زمان مبارزات انقلابيون با رژيم شاه نيز وجود داشت. آنچه امام خميني(ره) نيز بر آن تاکيد داشتند- چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن- استکبار ستيزي بود. امام انقلاب را انقلاب مستضعفان مي دانست و آن را نه تنها براي ايرانيان انقلابي، که به کل مستضعفان جهان تعميم مي داد و آنان را نيز در انقلاب اسلامي شريک مي دانست. پيوند انقلاب اسلامي با نهضت عاشورا تا به آن حد بود که بسياري از حرکت هاي مردمي مبارزان انقلابي دهه 50 با تأثير گرفتن از رشادت ها و جانبازي هاي ياران حسين(ع) بن علي در کربلا در مبارزه با ظلم شکل گرفت، چنان که نقطه عطف در پيروزي انقلاب اسلامي محرم سال1357شمسي بود. شب هاي آغازين محرم، طبق برنامه شب هاي گذشته مردم شعارهاي «الله اکبر» و «لااله الاالله» سر دادند. از همان شب علاوه بر شعار دادن روي بام هاي منازل، تظاهرات خياباني نيز به شکل گسترده اي آغاز شد که به شهادت عده اي از عزاداران حسيني منجر شد. امام خميني(ره) طي پيامي کشتار مردم دراول محرم 1357را محکوم و ارتباط قيام ملت ايران با حماسه عاشورا رااين گونه ترسيم کرد: حسين(ع)اين ملت شيعه بزرگ ترين مردم تاريخ است که با تني چند، نهضت عظيم عاشورا را بر پا نمود و سلسله اموي را براي ابد در گورستان تاريخ دفن فرمود و به خواست خداي تعالي، ملت عزيز و پيرو بحق امام عليه السلام، با خون خود سلسله ابليسي پهلوي را در قبرستان تاريخ دفن مي نمايد و پرچم اسلام را در پهنه کشور بلکه کشورها، به اهتزاز در مي آورد. اساسا بنيادي ترين پيام عاشورا، آرمانخواهي است. آرمانخواهي حسين(ع) بن علي تا به آن حد است که از گوهر حيات نيز چشم مي پوشد. وجه تمايز عاشورا با ديگر جريان هاي تأثير گذار در همين مورد خلاصه مي شود، امام حسين(ع) در کربلا آرمان خواهي اش را را به صورت اکمل و اتم نشان داد و اين خصيصه در کالبد انقلاب اسلامي نيز دميده شد. آرمانخواهي امام خميني(ره) و استقامت ايشان در بنا نهادن آرمانشهري به نام انقلاب اسلامي، در چهار چوب اصلاح ساختارهاي حکومتي اتفاق افتاد. برهمين اساس است که وقتي به عبارات امام را حل درباره عاشورا رجوع مي کنيم، ابتکار امام را در استفاده از عاشورا مشاهده مي کنيم. از ايشان در کتاب صحيفه نور، جلد15 صفحه59 دراين خصوص آمده است: «تمام انبيا براي اصلاح جامعه آمده اند و همه آنها اين مساله را داشتند که فرد بايد فداي جامعه بشود. سيد الشهدا روي همين ميزان خودش را و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد تا جامعه اصلاح شود.» چنين نگرشي از يک مرجع تقليد، پيشواي ديني و رهبري نهضتي مردمي، در ميان توده مردم، تبديل به حرکتي جريان ساز مي شود. مردمي که با چنين رويکردي نهضت خود را براي اصلاح آغاز مي کنند واهمه اي از کشته شدن ندارند؛ چرا که فدا شدن در اين راه برابر با مستحيل شدن در جامعه اي است که رو به کمال و تعالي در حرکت است. نهايتا انقلاب اسلامي ايران در سال 57، انقلابي عقل گرا و البته به دور از تفکرات اومانيستي بود؛ انقلابي که سير عقلانيت را از سلوک عاشقانه و البته در پناه عقل امام حسين(ع) در کربلا آموخت؛ انقلابي که به دور از روحيه آنارشيستي قانونگذاري در اصول، حکومت را صرفا واگذار به خدا کرده است. انقلاب سال57 تنها جلوه اي از عاشوراي حسين(ع)ي بود؛ جلوه اي از رشادت ها، فداکاري ها، ايثار و از خود گذشتگي مردمي که عاشورا را نه يک واقعه يا فاجعه که يک فرهنگ مي دانند.

عاشورا، جاري در زمان
 

آنچه اين مجال اندک به آن پرداخت، قطره اي در مقابل اقيانوس عظيم عاشورا بود. فرهنگ پايان ناپذير عاشورا در تمام شئون زندگي انقلابي جاري است. همنا گونه که کربلا محدودو به تاريخ نشد. فرمايش منسوب به امام صادق مبني بر جاري بودن کربلا و عاشورا در زمان که فرمودند کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا گواه متقني است بر اين مدعا که عاشورا يک واقعه نيست، يک جريان است؛ جرياني که هم اکنون در حال اتفاق است وهر روز و هر لحظه در متن زندگي شيعي جريان دارد.

حق در برابر باطل
 

امام در پاسخ به سوالي که خبرنگار راديو لوکزامبورگ در تاريخ 14 آذر سال 57 از ايشان مبني براهميت ماه محرم در مبارزات ضد استبدادي ايشان مي پرسد، چنين پاسخ مي دهند:
«محرم ماهي است که عدالت در مقابل ظلم وحق در مقابل باطل قيام کرده و به اثبات رسانده است که در طول تاريخ هميشه حق بر باطل پيروز شده است. امسال درماه محرم، نهضت حق در مقابل باطل تقويت مي شود. من اميدوارم نهضت اسلامي ايران در اين ماه محرم مراحل آخر خود را طي کند.» نهايتا پيش بني امام (ره) در اين خصوص محقق شد. حضور پر شور و عاشورايي مردم ظلم ستيز در روزهاي تاسوعا و عاشورا درحکم جواب ردي بود که به حکومت پهلوي ها داده شد.
منبع: آيه شماره دي ماه 89